کد مطلب:212851 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:30

تخصص هشام بن حکم در علم کلام
در مكتب امام صادق (ع) چهار هزار دانشجو [1] ، از سرزمینهای مختلف، همچون:



[ صفحه 405]



عراق، حجاز، ایران، و سوریا [2] ، در رشته های گوناگون، به فراگیری علم اشتغال داشتند. و در هر رشته از فقه، اصول، تفسیر، كلام، و تاریخ ادیان و نیز در رشته های علوم تجربی همچون شیمی، و جز آن دانشمندانی به اوج كمال نایل گشتند. تخصص یافتند، و از خود كتاب های بسیاری به یادگار گذاشتند، كتبی كه بعد از آنان مدار علم و عمل قرار گرفت.

هشام بن حكم كه از برجستگان این مكتب است، در زمینه های بسیاری تبحر داشت، و دانش او محدود به چند رشته نبود [3] ، لیكن تبرز او در رشته كلام بود.

شهرستانی در كتاب «الملل و النحل» گوید: هشام بن حكم در زمینه اصول (كلام) اندیشه ای عمیق داشت، و ژرف بین بود. [4] .

هشام در مناظرات پیوسته راه جدال، به وجه احسن، را می پیمود، و همیشه با حق، باطل را از بین می برد، و استدلالهای او ابتكاری و الهامی بود. بدین جهت امام صادق (ع) برای بحث در اصول دین و به ویژه در بحث امامت وی را انتخاب می نمود. [5] .

كشی گوید: جمعی از اصحاب و شاگردان امام صادق (ع) نزد آن بزرگوار بودند، كه شخصی از اهل شام اجازه ورود خواست و امام به وی اجازه داد. پس از ورود عرض سلام و تحیت كرد. امام پس از پاسخ، او را به نشستن امر نمود و سپس فرمود: به چه منظور نزد ما آمدی؟ عرض كرد: شنیده ام شما دارای اطلاعات وسیعی می باشید و قدرت پاسخ هر گونه پرسشی راجع به هر موضوعی را دارید، آمده ام با شما مناظره كنم. حضرت فرمود: در چه موضوع می خواهی مناظره كنی؟ عرض كرد: راجع به اعراب و حركات و سكون قرآن - علم القرائه - می خواهم از شما بپرسم.

امام صادق (ع) به حمران بن اعین توجه نموده، فرمود: با این مرد راجع به این موضوع مناظره كن، مرد شامی عرض كرد: می خواهم با شخص شما مناظره كنم، نه با حمران، فرمود: او از طرف من صحبت می كند، اگر در مناظره به حمران غالب شوی بر من غلبه



[ صفحه 406]



یافته ای. شامی با حمران به اندازه ای گفت و شنود نمود و پرسش كرد و پاسخ شنید كه خسته شد. امام فرمود: چگونه دیدی حمران را؟ عرض كرد: او را مرد دانشمند و بینایی یافتم، از هر چه پرسش كردم پاسخ قانع كننده شنیدم. سپس امام به حمران فرمود: تو از شامی پرسش كن. حمران به امر امام مشغول سؤال از شامی شد. شامی در مدت كوتاهی محكوم و ساكت شد.

پس از آن عرض كرد: می خواهم با شما در علم عربیت مباحثه كنم. حضرت فرمود: با ابان بن تغلب مباحثه كن و بحث بین شامی و ابان شروع شد اما طولی نكشید كه شامی از ابان شكست خورد.

عرض كرد: می خواهم در فقه با شما صحبت كنم. حضرت فرمود: با زراره صحبت كن. دیری نپایید كه در مناظره با زراره هم شكست خورد و كنار رفت.

عرضه داشت: می خواهم در كلام (سخن خدا) با شما سخن بگویم، حضرت به مؤمن طاق امر فرمود كه با وی در این موضوع مناظره نماید. با مؤمن طاق گفتگو شروع شد و گر چه گفت و شنود بسیار شد ولی عاقبت پیروزی نصیب مؤمن طاق گردید.

عرض كرد: میل دارم در موضوع استطاعت (جبر و اختیار) با شما مباحثه كنم. حضرت به طیار فرمود: با وی در این موضوع مباحثه كن، طیار چندان مجال به شامی نداد و دیری نگذشت كه آثار شكست در وی ظاهر گردید.

عرض كرد: میل دارم در توحید خدای جهان با شما مناظره كنم. حضرت به هشام بن سالم فرمود: با وی در این موضوع صحبت كن. میدان مناظره باهشام بن سالم گرم شد و مدتی مناظره به طول انجامید و سرانجام هشام بن سالم بر او غلبه كرد.

سپس عرض كرد: میل دارم در موضوع امامت بر شما مناظره كنم. حضرت به هشام بن حكم فرمود: با شامی مباحثه كن. هشام بن حكم فرصت صحبت به مرد شامی نداد بلكه كوچكترین مهلت جنبش فكری برای او پیدا نشد و به طوری بیچاره و حیرت زده گردید كه امام صادق (ع) از این منظره آن چنان خندید كه دندانهای نواجذ [6] آن بزرگوار نمایان شد.

شامی گفت: منظور شما از این عمل این بود كه به من بفهمانید كه در مكتب خود چنین دانشمندانی تربیت نموده اید؟ فرمود: آری چنین است، ولی، برادر شامی، گر چه تمامی این دانشمندان بر تو غلبه كردند لیكن همه در یك درجه از علم و دانش نیستند و به یك



[ صفحه 407]



روش مناظره نكردند. اینك برای تو در این باره توضیح می دهم: اما حمران، در مناظره چنان تو را گیج كرد كه سخن به نفع او گفتی و بدین سبب بر تو غلبه كرد و از مطلب حقی سؤال كرد نتوانستی پاسخ دهی. اما ابان با باطلی بر تو پیروز شد. اما زراره از طریق قیاس با تو مناظره كرد، قیاسش بر قیاست برتری داشت. اما طیار مانند پرنده گاهی می نشست و گاه پرواز می كرد و تو در مقابلش مانند پرنده ای كه پرش را بریده باشند پس از سقوط نیروی پرواز نداشتی. اما هشام بن سالم به مجرد اینكه احساس می كرد می خواهد سقوط كند پرواز می كرد و اوج می گرفت. اما هشام بن حكم در استدلال به هیچ وجه از حق و حقیقت منحرف نشد مع ذلك به تو مهلت نداد كه آب دهان را فرو بری.

برادر شامی! در این عالم، حق آمیخته به باطل و حقایق مشوب به اوهام است. پروردگار انبیاء و اوصیاء را مأمور فرموده كه باطل از حق و اوهام را از حقایق جدا سازند. انبیاء قبل از اوصیاء مبعوث شدند و حق را از باطل متمایز كردند و اوصیاء را كه مورد عنایت مخصوص حق می باشند و بر دیگران برتری دارند به مردم معرفی نمودند؛ و چنانچه حق و باطل بر مردم مشتبه نبود و هر یك نشاندار و جداگانه بودند مردم به وجود انبیاء و اوصیاء نیازمند نبودند.

شامی عرض كرد: كسی كه با شما همنشین باشد به حقیقت رستگار است. امام فرمود: افتخار مجالست با پیامبران را فرشتگان بزرگ از قبیل جبرائیل و اسرافیل و میكائیل داشتند و اخبار آسمانی برای آن حضرت می آوردند، و نظر به اینكه همان خاصیت كه در مجالست یا پیغمبر بود (و بدین جهت فرشتگان با آن سرور جلیس بودند) در مجالست ما (كه جانشین رسول خدا صلی الله علیه و آله هستیم) می باشد چنان است كه گفتی، یعنی هر كه با ما همنشینی گزیند رستگار گردد.

شامی عرض كرد: به من افتخار دهید كه از شیعیان شما باشم و مراسم تشیع و حقایق مذهب را به من تعلیم فرمایید. حضرت به هشام بن حكم فرمود: دوست دارم كه این مرد شامی تحت تربیت تو واقع شده مراسم تشیع و علوم آل محمد را فرا گیرد.

علی بن منصور [7] و ابومالك حضرمی [8] گفتند: ما دیدیم كه مرد شامی بعد از



[ صفحه 408]



رحلت امام صادق (ع) خدمت هشام می رسید و از هدایای شام برای او می آورد و هشام در مقابل او را از هدایای عراق بهره مند می ساخت. علی بن منصور اضافه می كند كه شامی مرد روشن ضمیر و پاكدلی بود. [9] .


[1] شيخ مفيد (ره) در ارشاد، باب امام قائم بعد از حضرت باقر (ع)، ص 249، گويد: اسامي روات امام صادق (ع) (واستفاده كنندگان از محضر مباركش) آن گونه كه اصحاب الحديث جمع آوري كرده اند بالغ بر چهار هزار نفر است.

در رجال الطوسي از ص 142 تا ص 342 نام و نشان بيش از سه هزار و دويست تن از شاگردان و اصحاب امام صادق (ع) كه شهرت بيشتري داشته اند ذكر شده است.

[2] المراجعات، مراجعه 110، ص 333.

[3] او در فقه و حديث پيشگام، و در تفسير و لغت، و جميع علوم عربيت و ادب تازي پيشتاز بود. (مؤلفوالشيعه، ص 79)

آن روزي كه يحيي بن خالد از صاحب نظران حاضر در مجلس خود خواست كه بحث هاي فلسفي را موقتا به كناري نهند و سخن از عشق بگويند، هشام، با احساس اديبي هنرمند، وصف عشق كرد (مشروح آن در مروج الذهب، ج 3، ص 379).

[4] الملل و النحل، ج 1، ص 311.

[5] هشام بن الحكم، آقاي صفائي، ص 23.

[6] چهار دندان آخر كه به دندان عقل معروف است.

[7] علي بن منصور از شاگردا هشام، در علم كلام مي باشد، كه بعدا به آن اشاره خواهد شد.

[8] ضحاك، ابومالك حضرمي، از اصحاب امام صادق (ع) و از راويان امام كاظم (ع) مي باشد. او متكلم و محدثي كاملا مورد وثوق است. از او كتابي، در توحيد، روايت شده است. (تنقيح المقال، ج 2، ص 104).

[9] رجال كشي، ص 237 - 235 - بحارالانوار، ج 47، ص 409 - 407 - هشام بن الحكم، صفائي، ص 23.